بخش اول/در پايان 2 سال سکوت با محسن صفايي
نوشته شده توسط:امیررضا صفائی تبار در ورزش » اخبار تیم ملی ایران | ۰۵ فروردین ۱۳۹۱ - ۲۳:۰۶ | ۰ دیدگاه

شايد براي هر روزنامه نگاري همکلان شدن با صفايي فراهاني به همين سادگي ها نباشد، او به واژه واژه پرسش هاي شما توجه مي کند و اگر پرسش تان از تحليل قوي و عميق برخوردار نباشد، خيلي زود عصباني مي شود و به گونه اي پاسخ مي دهد که مجبور مي شويد پرسش را به درستي مطرح کنيد. محسن صفايي فراهاني انگار تمام شدني نيست، او هر بار انگار حرف هاي تازه تري دارد و مي توان پاي حرف هايش نشست و از آن لذت برد، لذتي تمام ناشدني از پشت پرده تفکر مردي که گويا مدير آفريده شده است. صفايي هر روز حرف جديدي دارد و نگاهش به فوتبال بر محور توسعه و پيشرفت است و براي همين ميگيود وقتي متوجه مي شود نمي توان در فوتبال اتفاق تازه اي را رقم زد از آن مي رود و فوتبال را به راحتي فراموش مي کند. گفتگوي ويژه با محسن صفايي فراهاني بعد از دو سال سکوت مطمئنا خواندني است...
زماني که شما رياست فدراسيون فوتبال را عهدهدار شديد، با توجه به سوابق شما، شرايط براي حضورتان در حوزههاي ديگري مانند اقتصاد و صنعت مهيا بود، چطور شد فوتبال را انتخاب کرديد؟
حضور من در راس فدراسيون فوتبال با پيشنهاد و پافشاري آقاي هاشميطبا و فائقي صورت گرفت، اين دوستان من را انتخاب کرده بودند و در فواصلي، چندين بار رياست فدراسيون را به من پيشنهاد کردند، دليل اين پيشنهاد و اصرار براي اين بود که من در فدراسيون فوتبال سابقه داشتم، از سال 1373 که آقاي مصطفوي رئيس فدراسيون فوتبال شدند من در هيئت رئيسه فدراسيون فوتبال حضور داشتم و از نزديک با ايشان همکاري کردم، زماني که متوجه شدم ديگر قادر به همکاري با ايشان نيستم، تصميم به قطع همکاري گرفتم و ديگر در جلسات شرکت نکردم. تا اينکه در آبان سال 77 آقاي فائقي به من گفتند که ميخواهيم تغييراتي در فدراسيون فوتبال انجام دهيم و شما گزينه ما براي رياست فدراسيون هستيد، من به دليل درگيريهاي کاري ديگري که داشتم به آقاي فائقي گفتم من مطلقا آمادگي و شرايط چنين کاري را ندارم و اين پيشنهاد را رد کردم. در آذر ماه زماني که تيم ملي به جامجهاني صعود کرد مجددا آقاي فائقي رياست فدراسيون فوتبال را به من پيشنهاد کردند و من باز هم حاضر به قبول اين مسئوليت نشدم، دليل مخالفت من عمدتا حجم کارهاي ديگري بود که مشغول آنها بودم. وقتي با اصرار آقاي فائقي مواجه شدم به ايشان گفتم من تنها در يک صورتي حاضر به همکاري هستم که فقط مسئوليت تيمملي و نه فدارسيون را در مدت زمان باقي مانده تا جام جهاني، از انتخاب مربي تيم ملي، سازماندهي تيم، بازيهاي تدارکاتي و به طور کل همه مسائلي که مربوط به تيم ملي و جامجهاني ميشد، مشروط بر اينکه هيچکس در امور تيم ملي دخالت نکند، قبول ميکنم.
اين همه پافشاري منطقي بود؟
اصرارهاي آقاي فائقي براي قبول رياست فدراسيون بعد از آن جلسه هم ادامه داشت، اصرارها بيش از حد معمول بود ولي باز هم من مخالفت کردم، درنهايت مهندس فائقي پيشنهاد دادند جلسه ديگري با آقاي هاشميطبا برگزار کنيم و در آن جلسه در خصوص پيشنهاد من صحبت کنيم. فرداي آن روز ساعت 8 صبح جلسهاي با آقاي فائقي و آقاي هاشميطبا برگزار کرديم، اگر اشتباه نکنم اواخر آذرماه بود، در آن جلسه قرار بود در خصوص شرايط من صحبت شود ولي آقاي هاشميطبا گفتند تصميم براي انتخاب رئيس فدراسيون فوتبال قطعي است و من 5 نفر را به آقاي خاتمي براي اين پست معرفي کردهام و نظر آقاي خاتمي، انتخاب شما براي اين رياست فدراسيون فوتبال بود. آقاي هاشميطبا که بنده سابقه همکاري نزديک و تنگاتنگ با ايشان را هم در وزارت صنايع و هم در سازمان گسترش داشتهام به من گفتند بر اساس نظر مثبتي که رئيس جمهور روي شما داشتند من حکم شما را صادر کردهام و از نظر ما شما رئيس فدارسيون هستند و کار از کار گذشته است. ايشان گفتند شما براي فدراسيون فوتبال چه طرح و برنامهاي داريد؟ من به ايشان گفتم اگر به اين جمعبندي رسيديد که حضور من در فدراسيون فوتبال مفيد به فايده خواهد بود، من براي مدت يکسال اين سمت را قبول ميکنم و از همين الان به فدراسيون فوتبال ميروم.
بلافاصله به فدراسيون فوتبال رفتيد؟
بله، همانطور که گفتم چون از قبل در هيئت رئيسه فدراسيون فوتبال بودم با فدراسيون آشنايي داشتم، بعد از پايان آن جلسه مستقيما به فدراسيون فوتبال و دفتر آقاي مصطفوي رفتم و گفتم من جاي شما براي رياست فدراسيون انتخاب شدهام، شما اگر علاقهمند به همکاري در فدراسيون هستيد بمانيد و با من همکاري کنيد در غير اين صورت اطلاعات فدراسيون را به من تحويل دهيد.
مهندس فائقي بعدها گفتند که من شبانه به آقاي مصطفوي گفتم که استعفا بدهد، واکنش آقاي مصطفوي چه بود؟ آيا از اين جابجايي با خبر بود؟
من از صحبتهاي بين مهندس فائقي و آقاي مصطفوي بياطلاعم ولي وقتي جريان انتخابم را به آقاي مصطفوي گفتم ايشان خيلي جا نخوردند و از نحوه برخورد ايشان اينطور برداشت کردم که باخبر هستند و منتظر اين اتفاق بودند، بهر حال من از همان روز فعاليتم را در فدراسيون شروع کردم.
داراييهاي فدراسيون در زماني که شما آن را تحويل گرفتيد چه بود؟
متاسفانه هر کس به سمتي ميرسد قصد دارد مسئول قبل خود را زيرسوال ببرد ولي واقعا در زماني که من رئيس فدراسيون شدم به جرات ميتوانم بگويم فدراسيون هيچ چيزي نداشت، همه چيز به آقاي مصطفوي متکي بود. يک کميته مسابقات بود که محدود ميشد به آقاي آلبرت و آقاي کاظمي و يک نفر مسئول کميته انظباطي، يک نفر مسئول امور بينالملل و يک دبيرخانه.
آقاي مصطفوي در مصاحبهاي گفتند آقاي صفايي زماني که رئيس فدراسيون شدند همه قفلها را تعويض کرد تا من نتوانم به فدراسيون وارد شوم...
نه اينطور نبود چون فدراسيون چيزي نداشت که نيازي به اين امر باشد. قبل از اين که من رئيس فدراسيون شوم آقاي مصطفوي با فدراسيون بسکتبال که همسايه فدارسيون فوتبال بود توافق کرده بودند تا يک سري از اتاقهاي اضافي فدراسيون فوتبال را به آنها اجاره دهند که من در بدو ورود اين قرارداد را ملغي کردم. تصور آقاي مصطفوي اين بود که با آن تعداد افراد همان چند اتاق کافي است و مابقي را اضافي است.
داراييهاي مالي فدراسيون در زمان آقاي مصطفوي چه بود؟
دارايياي وجود نداشت، تقريبا نهادي نبود که فدراسيون به آن بدهکار نباشد، به دليل بدهيهاي زياد هيچ هتلي حاضر به سرويس دادن به فدارسيون نبود، حتي داوران در طول دو فصل گذشتهي آن سال هيچ پولي براي قضاوت در ليگ دريافت نکرده بودند.
با آن ميزان بدهي قبل از ورود شما به فدراسيون، هزينه 5 سال اداره فوتبال و کارهاي زيرساختهايي که در دوره شما انجام شد، چگونه بدون دريافت کمک مالي فدراسيون را اداره کرديد؟
من اولين نفري بودم که گفتم فوتبال پولساز است و در همه جاي دنيا خودش خرج خودش را در مياورد، در ايران هم بايد همينطور باشد، سالهاي اول طبيعتا سختتر بود ولي من از همان سال اول به درامدزايي رسيدم. اولين اقدام من استاديوم آزادي بود. تبليغات استاديوم آزادي را به راديو و تلويزيون داده بودند در ازاي مبلغ ساليانه 40 ميليون تومان! به آقاي هاشميطبا گفتم استاديوم آزادي را به فدراسيون فوتبال بدهيد، گفتند صداوسيما سالانه 40 ميليون تومان پرداخت ميکند، گفتم مشکل 40 ميليون تومان است؟ گفتند بله! به آقاي هاشميطبا گفتم من سالانه 50 ميليون تومان پرداخت ميکنم و دو برگ چک 25 ميليون توماني به آقاي هاشميطبا دادم و اختيار تبليغات استاديوم آزادي را براي فدراسيون گرفتم. در همان سال در ليگ، مازاد بر هزينه، چيزي بالغ بر 600 ميليون تومان درامدزايي کردم، و سال بعد از آن اين مبلغ را به 1.5 ميليارد تومان رساندم و سالهاي بعد نيز افزايش دادم.
با فدراسيون قرارداد ترکمنچاي بسته بودند؟
نمونههاي ديگري هم وجود داشت، وقتي من رئيس فدراسيون شدم، تيمملي به مسابقات 4 جانبهاي در هنگکنگ رفته بود، از مسئولان وقت پرسيدم تيم ملي به ازاي دريافت چه مبلغي به هنگکنگ رفت؟ آنها گفتند هزينههاي رفت و آمد و اقامت ما را پرداخت کردند و ما به هم به مسابقات رفتيم. همان روز اعلام کردم تيم ملي هرگز مسابقه تدارکاتي برگزار نميکند مگر آنکه پولش را بگيرد. و اين کار را هم کردم، حداقل دريافتي ما براي يک بازي دوستانه 50 ميليون تومان به اضافه هزينههاي رفت و برگشت و اقامت تيم ملي و کادر همراه بود، با حداقل 50 ميليون تومان شروع کردم و هر چه به جلوتر رفتم متوجه شدم ميشود پولهاي بيشتري دريافت کرد، ميشود 100 هزار دلار گرفت، ميشود 200 هزار دلار گرفت و در اوج کار من در اين زمينه بازي ايران با امريکا بود که پس از دريافت 1 ميليون دلار، تيم ملي را به امريکا فرستادم. يک ميليون دلار تنها براي يک بازي، من ثابت کردم فوتبال پولساز است و به دارمدهاي خوبي رسيدم. به جرات ميتوان گفت فدراسيون فوتبال در زمان من از نظر مالي هم استقلال داشت، بدون اغراق من چيزي حدود 6 يا 8 درصد هزينههاي فدراسيون را از سازمان تربيت بدني به صورت بودجه دريافت ميکردم، يعني بيش از 90 درصد از هزينهها را از محل درامدهايي که در فوتبال تعريف کرده بودم تامين ميکردم.
و در نهايت به سوددهي هم رسيديد...
زماني که من از فدراسيون فوتبال رفتم، چيزي بالغ بر 3 ميليارد تومان، فقط در حساب فدراسيون فوتبال بود، اين در شرايطي بود که من عموما از مربيان خارجي، حتي در ردههاي پايه استفاده ميکردم، کمپهاي تيمملي را ساخته بودم و هزينههاي کمپ را پرداخت ميکردم و بدهيهاي قبلي را هم پرداخت کردم و ميزان بدهيهاي فدراسيون را به صفر رساندم. من تا جايي جلو رفتم که آقاي هاشميطبا زماني که ميخواستند تيمملي کشتي را به مسابقاتي اعزام کنند با من تماس گرفتند و گفتند فدراسيون کشتي پول ندارد، به آنها قرض بدهيد تا به اين مسابقات بروند، و من به آنها قرض دادم.
من به دليل شناختي که از ورزش داشتم، فکر ميکنم اولين رئيس فدراسيوني بودم که رو در روي سازمان تربيت بدني ايستاد و به سازمان تربيت بدني در همان ابتدا گفتم فدراسيون فوتبال مستقل است و سازمان حق دخالت در امور فدراسيون را ندارد، نه در انتخاب مربي و نه در امور مالي. من برخلاف آنچه شنيدهام، در تمام مدت رياستم بر فدراسيون فوتبال به جز يک وام که براي بردن تيم ملي به جامجهاني از دولت گرفتم و آن را باز نيز پرداخت کردم، در تمام 5 سال، هيچ کمک مالي ديگري از دولت نگرفتم.
زماني که شما رياست فدراسيون فوتبال را عهدهدار شديد، با توجه به سوابق شما، شرايط براي حضورتان در حوزههاي ديگري مانند اقتصاد و صنعت مهيا بود، چطور شد فوتبال را انتخاب کرديد؟
حضور من در راس فدراسيون فوتبال با پيشنهاد و پافشاري آقاي هاشميطبا و فائقي صورت گرفت، اين دوستان من را انتخاب کرده بودند و در فواصلي، چندين بار رياست فدراسيون را به من پيشنهاد کردند، دليل اين پيشنهاد و اصرار براي اين بود که من در فدراسيون فوتبال سابقه داشتم، از سال 1373 که آقاي مصطفوي رئيس فدراسيون فوتبال شدند من در هيئت رئيسه فدراسيون فوتبال حضور داشتم و از نزديک با ايشان همکاري کردم، زماني که متوجه شدم ديگر قادر به همکاري با ايشان نيستم، تصميم به قطع همکاري گرفتم و ديگر در جلسات شرکت نکردم. تا اينکه در آبان سال 77 آقاي فائقي به من گفتند که ميخواهيم تغييراتي در فدراسيون فوتبال انجام دهيم و شما گزينه ما براي رياست فدراسيون هستيد، من به دليل درگيريهاي کاري ديگري که داشتم به آقاي فائقي گفتم من مطلقا آمادگي و شرايط چنين کاري را ندارم و اين پيشنهاد را رد کردم. در آذر ماه زماني که تيم ملي به جامجهاني صعود کرد مجددا آقاي فائقي رياست فدراسيون فوتبال را به من پيشنهاد کردند و من باز هم حاضر به قبول اين مسئوليت نشدم، دليل مخالفت من عمدتا حجم کارهاي ديگري بود که مشغول آنها بودم. وقتي با اصرار آقاي فائقي مواجه شدم به ايشان گفتم من تنها در يک صورتي حاضر به همکاري هستم که فقط مسئوليت تيمملي و نه فدارسيون را در مدت زمان باقي مانده تا جام جهاني، از انتخاب مربي تيم ملي، سازماندهي تيم، بازيهاي تدارکاتي و به طور کل همه مسائلي که مربوط به تيم ملي و جامجهاني ميشد، مشروط بر اينکه هيچکس در امور تيم ملي دخالت نکند، قبول ميکنم.
اين همه پافشاري منطقي بود؟
اصرارهاي آقاي فائقي براي قبول رياست فدراسيون بعد از آن جلسه هم ادامه داشت، اصرارها بيش از حد معمول بود ولي باز هم من مخالفت کردم، درنهايت مهندس فائقي پيشنهاد دادند جلسه ديگري با آقاي هاشميطبا برگزار کنيم و در آن جلسه در خصوص پيشنهاد من صحبت کنيم. فرداي آن روز ساعت 8 صبح جلسهاي با آقاي فائقي و آقاي هاشميطبا برگزار کرديم، اگر اشتباه نکنم اواخر آذرماه بود، در آن جلسه قرار بود در خصوص شرايط من صحبت شود ولي آقاي هاشميطبا گفتند تصميم براي انتخاب رئيس فدراسيون فوتبال قطعي است و من 5 نفر را به آقاي خاتمي براي اين پست معرفي کردهام و نظر آقاي خاتمي، انتخاب شما براي اين رياست فدراسيون فوتبال بود. آقاي هاشميطبا که بنده سابقه همکاري نزديک و تنگاتنگ با ايشان را هم در وزارت صنايع و هم در سازمان گسترش داشتهام به من گفتند بر اساس نظر مثبتي که رئيس جمهور روي شما داشتند من حکم شما را صادر کردهام و از نظر ما شما رئيس فدارسيون هستند و کار از کار گذشته است. ايشان گفتند شما براي فدراسيون فوتبال چه طرح و برنامهاي داريد؟ من به ايشان گفتم اگر به اين جمعبندي رسيديد که حضور من در فدراسيون فوتبال مفيد به فايده خواهد بود، من براي مدت يکسال اين سمت را قبول ميکنم و از همين الان به فدراسيون فوتبال ميروم.
بلافاصله به فدراسيون فوتبال رفتيد؟
بله، همانطور که گفتم چون از قبل در هيئت رئيسه فدراسيون فوتبال بودم با فدراسيون آشنايي داشتم، بعد از پايان آن جلسه مستقيما به فدراسيون فوتبال و دفتر آقاي مصطفوي رفتم و گفتم من جاي شما براي رياست فدراسيون انتخاب شدهام، شما اگر علاقهمند به همکاري در فدراسيون هستيد بمانيد و با من همکاري کنيد در غير اين صورت اطلاعات فدراسيون را به من تحويل دهيد.
مهندس فائقي بعدها گفتند که من شبانه به آقاي مصطفوي گفتم که استعفا بدهد، واکنش آقاي مصطفوي چه بود؟ آيا از اين جابجايي با خبر بود؟
من از صحبتهاي بين مهندس فائقي و آقاي مصطفوي بياطلاعم ولي وقتي جريان انتخابم را به آقاي مصطفوي گفتم ايشان خيلي جا نخوردند و از نحوه برخورد ايشان اينطور برداشت کردم که باخبر هستند و منتظر اين اتفاق بودند، بهر حال من از همان روز فعاليتم را در فدراسيون شروع کردم.
داراييهاي فدراسيون در زماني که شما آن را تحويل گرفتيد چه بود؟
متاسفانه هر کس به سمتي ميرسد قصد دارد مسئول قبل خود را زيرسوال ببرد ولي واقعا در زماني که من رئيس فدراسيون شدم به جرات ميتوانم بگويم فدراسيون هيچ چيزي نداشت، همه چيز به آقاي مصطفوي متکي بود. يک کميته مسابقات بود که محدود ميشد به آقاي آلبرت و آقاي کاظمي و يک نفر مسئول کميته انظباطي، يک نفر مسئول امور بينالملل و يک دبيرخانه.
آقاي مصطفوي در مصاحبهاي گفتند آقاي صفايي زماني که رئيس فدراسيون شدند همه قفلها را تعويض کرد تا من نتوانم به فدراسيون وارد شوم...
نه اينطور نبود چون فدراسيون چيزي نداشت که نيازي به اين امر باشد. قبل از اين که من رئيس فدراسيون شوم آقاي مصطفوي با فدراسيون بسکتبال که همسايه فدارسيون فوتبال بود توافق کرده بودند تا يک سري از اتاقهاي اضافي فدراسيون فوتبال را به آنها اجاره دهند که من در بدو ورود اين قرارداد را ملغي کردم. تصور آقاي مصطفوي اين بود که با آن تعداد افراد همان چند اتاق کافي است و مابقي را اضافي است.
داراييهاي مالي فدراسيون در زمان آقاي مصطفوي چه بود؟
دارايياي وجود نداشت، تقريبا نهادي نبود که فدراسيون به آن بدهکار نباشد، به دليل بدهيهاي زياد هيچ هتلي حاضر به سرويس دادن به فدارسيون نبود، حتي داوران در طول دو فصل گذشتهي آن سال هيچ پولي براي قضاوت در ليگ دريافت نکرده بودند.
با آن ميزان بدهي قبل از ورود شما به فدراسيون، هزينه 5 سال اداره فوتبال و کارهاي زيرساختهايي که در دوره شما انجام شد، چگونه بدون دريافت کمک مالي فدراسيون را اداره کرديد؟
من اولين نفري بودم که گفتم فوتبال پولساز است و در همه جاي دنيا خودش خرج خودش را در مياورد، در ايران هم بايد همينطور باشد، سالهاي اول طبيعتا سختتر بود ولي من از همان سال اول به درامدزايي رسيدم. اولين اقدام من استاديوم آزادي بود. تبليغات استاديوم آزادي را به راديو و تلويزيون داده بودند در ازاي مبلغ ساليانه 40 ميليون تومان! به آقاي هاشميطبا گفتم استاديوم آزادي را به فدراسيون فوتبال بدهيد، گفتند صداوسيما سالانه 40 ميليون تومان پرداخت ميکند، گفتم مشکل 40 ميليون تومان است؟ گفتند بله! به آقاي هاشميطبا گفتم من سالانه 50 ميليون تومان پرداخت ميکنم و دو برگ چک 25 ميليون توماني به آقاي هاشميطبا دادم و اختيار تبليغات استاديوم آزادي را براي فدراسيون گرفتم. در همان سال در ليگ، مازاد بر هزينه، چيزي بالغ بر 600 ميليون تومان درامدزايي کردم، و سال بعد از آن اين مبلغ را به 1.5 ميليارد تومان رساندم و سالهاي بعد نيز افزايش دادم.
با فدراسيون قرارداد ترکمنچاي بسته بودند؟
نمونههاي ديگري هم وجود داشت، وقتي من رئيس فدراسيون شدم، تيمملي به مسابقات 4 جانبهاي در هنگکنگ رفته بود، از مسئولان وقت پرسيدم تيم ملي به ازاي دريافت چه مبلغي به هنگکنگ رفت؟ آنها گفتند هزينههاي رفت و آمد و اقامت ما را پرداخت کردند و ما به هم به مسابقات رفتيم. همان روز اعلام کردم تيم ملي هرگز مسابقه تدارکاتي برگزار نميکند مگر آنکه پولش را بگيرد. و اين کار را هم کردم، حداقل دريافتي ما براي يک بازي دوستانه 50 ميليون تومان به اضافه هزينههاي رفت و برگشت و اقامت تيم ملي و کادر همراه بود، با حداقل 50 ميليون تومان شروع کردم و هر چه به جلوتر رفتم متوجه شدم ميشود پولهاي بيشتري دريافت کرد، ميشود 100 هزار دلار گرفت، ميشود 200 هزار دلار گرفت و در اوج کار من در اين زمينه بازي ايران با امريکا بود که پس از دريافت 1 ميليون دلار، تيم ملي را به امريکا فرستادم. يک ميليون دلار تنها براي يک بازي، من ثابت کردم فوتبال پولساز است و به دارمدهاي خوبي رسيدم. به جرات ميتوان گفت فدراسيون فوتبال در زمان من از نظر مالي هم استقلال داشت، بدون اغراق من چيزي حدود 6 يا 8 درصد هزينههاي فدراسيون را از سازمان تربيت بدني به صورت بودجه دريافت ميکردم، يعني بيش از 90 درصد از هزينهها را از محل درامدهايي که در فوتبال تعريف کرده بودم تامين ميکردم.
و در نهايت به سوددهي هم رسيديد...
زماني که من از فدراسيون فوتبال رفتم، چيزي بالغ بر 3 ميليارد تومان، فقط در حساب فدراسيون فوتبال بود، اين در شرايطي بود که من عموما از مربيان خارجي، حتي در ردههاي پايه استفاده ميکردم، کمپهاي تيمملي را ساخته بودم و هزينههاي کمپ را پرداخت ميکردم و بدهيهاي قبلي را هم پرداخت کردم و ميزان بدهيهاي فدراسيون را به صفر رساندم. من تا جايي جلو رفتم که آقاي هاشميطبا زماني که ميخواستند تيمملي کشتي را به مسابقاتي اعزام کنند با من تماس گرفتند و گفتند فدراسيون کشتي پول ندارد، به آنها قرض بدهيد تا به اين مسابقات بروند، و من به آنها قرض دادم.
من به دليل شناختي که از ورزش داشتم، فکر ميکنم اولين رئيس فدراسيوني بودم که رو در روي سازمان تربيت بدني ايستاد و به سازمان تربيت بدني در همان ابتدا گفتم فدراسيون فوتبال مستقل است و سازمان حق دخالت در امور فدراسيون را ندارد، نه در انتخاب مربي و نه در امور مالي. من برخلاف آنچه شنيدهام، در تمام مدت رياستم بر فدراسيون فوتبال به جز يک وام که براي بردن تيم ملي به جامجهاني از دولت گرفتم و آن را باز نيز پرداخت کردم، در تمام 5 سال، هيچ کمک مالي ديگري از دولت نگرفتم.
نظرات
ارسال نظر