با محسن صفايي2/گفتنه بودند بازي حذفي مساوي شود!

نوشته شده توسط:امیررضا صفائی تبار | ۰ دیدگاه
http://www.aftabnews.ir/images/docs/000069/n00069307-b.jpg
از ما خواسته شد که بازي با نتيجه مساوي تمام شود، من گفتم بازي حذفي است و امکان ندارد مساوي شود، گفتند به هر کدام از تيم‌ها يک جام بدهيد!

شايد براي هر روزنامه نگاري همکلان شدن با صفايي فراهاني به همين سادگي ها نباشد، او به واژه واژه پرسش هاي شما توجه مي کند و اگر پرسش تان از تحليل قوي و عميق برخوردار نباشد، خيلي زود عصباني مي شود و به گونه اي پاسخ مي دهد که مجبور مي شويد پرسش را به درستي مطرح کنيد. محسن صفايي فراهاني انگار تمام?شدني نيست، او هر بار انگار حرف هاي تازه تري دارد و مي توان پاي حرف هايش نشست و از آن لذت برد، لذتي تمام ناشدني از پشت پرده تفکر مردي که گويا مدير آفريده شده است. صفايي هر روز حرف جديدي دارد و نگاهش به فوتبال بر محور توسعه و پيشرفت است و براي همين ميگيود وقتي متوجه مي شود نمي توان در فوتبال اتفاق تازه اي را رقم زد از آن مي رود و فوتبال را به راحتي فراموش مي کند. گفتگوي ويژه با محسن صفايي فراهاني بعد از دو سال سکوت مطمئنا خواندني است...

شما از فدراسيون حقوق نمي‌گرفتيد؟

من در بخش ديگري از دولت حقوق مي‌گرفتم و نيازي نبود چند حقوق دريافت کنم، ولي تمامي افراد زيرمجموعه فدراسيون از کارمندان تا مربيان تمامي تيم‌ها حقوق دريافت مي‌کردند. هيچ فردي نبود که با او توافق نکرده باشم در ازاي دريافت هر مبلغي، بايد به ما کار تحويل دهد، و از او برنامه مي‌خواستم، مي‌خواست آن فرد آقاي ايويچ باشد يا بلاژويچ و يا کسي که مي‌خواست در کميته‌اي فعاليت کند، حتما بايد به من برنامه مي‌دادند. برخي دليل برکناري آقاي وي‌يرا را نمي‌دانند و فکر مي‌کنند من با ايشان مشکل داشتم، اما دليل برکناري ايشان بي‌برنامگي‌شان بود، من روز اول به ايشان گفتم جام‌جهاني نزديک است شما به ما برنامه‌يتان را ارائه کنيد تا ما اين برنامه را در تيم کارشناسي‌مان بررسي کنيم. و به ايشان تاکيد کرده که بايد همه اين برنامه‌ها را به صورت مکتوب به ما بدهند، مکتوب و دقيق با رعايت بازه‌هاي زماني، بايد بگوييد در چه زماني تيم را به بدنسازي مي‌بريد، با چه تيم‌هايي و در چه زمان‌هايي بازي تدارکاتي مي‌خواهيد ولي ايشان نتوانستند و هر بار به دليلي از ارائه برنامه امتناع مي‌کرد، هربار مي‌گفت هفته آينده، پانزده ديگر و وقتي من حس کردم در حال اتلاف وقت هستيم ايشان را برکنار کردم.

فقط برنامه مي‌گرفتيد و يا اين برنامه‌ها را پيگيري هم مي‌کرديد؟
به جز آقاي ايويچ که از دنيا رفتند، همه افرادي که در فدراسيون با من کار کردند زنده هستند و مي‌توانيد از آن‌ها هم بپرسيد، من با همه کساني که در اين 5 سال با فدراسيون همکاري کردند حداقل هر دوهفته يکبار جلسه داشتم و برنامه‌هايشان را چک مي‌کردم. به آن‌ها مي‌گفتم بايد بگوييد برنامه‌تان نتيجه‌بخش بوده يا خير؟ چون من به عنوان يک مدير عادت کرده‌ام همه چيز را به چشم يک پروژه نگاه کنم، براي من فرقي نداشت اين پروژه ساخت يک نيروگاه باشد يا ساخت کمپ تيم‌هاي ملي و يا آماده شده براي رفتن تيم‌ملي به خارج از کشور.

خودتان هم از اين قانون برنامه‌نويسي تبعيت مي‌کرديد؟

من زماني که مي‌خواستيم ليگ را حرفه‌اي کنيم براي خودم هم برنامه نوشتم که چه کار‌هايي را در چه زمان‌هايي بايد انجام دهيم تا ليگ بتواند حرفه‌اي شود. بگذاريد براي‌تان مثالي بزنم، عده‌اي فکر مي‌کردند من با رابطه توانستم تيم‌ملي را با هواپيما به عراق بفرستم، در آن زمان در عراق جنگ بود منطقه پرواز ممنوع اعلام شده بود، ولي تيم‌ملي ايران با هواپيما در منطقه پرواز ممنوع به عراق سفر کرد و بازگشت. زمان بازي با عراق از قبل مشخص بود و من از شش ماه قبل مي‌دانستم مکاتباتي را با سازمان ملل متحد آغاز کردم و به آن‌ها گفتم شش ماه ديگر تيم‌ملي ما بايد در عراق بازي کند و من از شما مي‌خواهم به ما اجازه پرواز در خاک عراق را بدهيد، از سازمان هواپيمايي کشوري، از سازمان ملل متحد، از وزارت امور خارجه و همه عواملي که مي‌توانستند به ما کمک کنند کمک گرفتم، چون شش ماه زمان داشتيم، اينطور نبود که ده روز مانده به مسابقه تماس بگيرم و اين درخواست را داشته باشم. همه اين مراحل را که طي و مجوزهاي لازم را که اخذ کردم، زمان و شماره پرواز را اعلام کردم و تيم به موقع با هواپيما به عراق رفت و به موقع به ايران بازگشت. در صورتي که خيلي‌ها فکر مي‌کردند من به خاطر نزديکي‌هايي که با فلان مدير يا فلان وزير داشتم توانستم اين کار را انجام دهم، در صورتي که اين کار فقط با برنامه‌ريزي انجام شد و از هيچ لابي ورزشي يا سياسي‌اي استفاده نکردم.

اگر مي‌دانستيد استفاده از لابي به هر نحوي، در کوتاه مدت يا دراز مدت به نفع فوتبال و کشور است، از اين لابي‌ها استفاده مي‌کرديد؟

من چون با هيچ‌کس راحت کنار نمي‌آمد نمي‌توانستم از لابي‌ها استفاده کنم. به ياد دارم همواره بر سر برگزاري بازي‌ها من مشکل داشتم،‌ خصوصا داربي‌هاي تهران، چون اکثرا از ما مي‌خواستند زمان برگزاري تغيير کند و من هميشه مي‌گفتم چون تاريخ برگزاري بازي از قبل اعلام شده به هيچ عنوان زمان بازي را عوض نمي‌کنم و به همين دليل هميشه با استاندار، شوراي تامين، سازمان تربيت‌بدني و نيروي انتظامي به مشکل برمي‌خوردم. به دليل اين مشکلات و اينکه راحت با کسي کنار نمي‌آمدم عملا امکان استفاده از لابي وجود نداشت. يادم هست قبل از برگزاري يکي از بازي‌هاي استقلال و پرسپوليس، نيروي انتظامي صراحتا گفت که بازي را پوشش نمي‌دهد، من به آن‌ها گفتم اين مشکل من نيست، وظيفه من برگزاري بازي است و تامين بازي وظيفه شماست و هر کسي بايد وظيفه خودش را انجام دهد.

داربي معروف تيرماه 78 ؟

نه، اين موردي که مي‌گويم در خصوص آن بازي نيست، داربي تيرماه 78، فينال جام حذفي بود که چند روز بعد از مسائل کوي دانشگاه بود، اتفاقا از من خواستند تا آن بازي را برگزار نکنم ولي باز هم قبول نکردم.

آقاي فائقي گفتند از او خواسته شد که اين بازي را با نتيجه مساوي تمام کنند...

آقاي فائقي درست گفتند، ايشان با من در استاديوم حضور داشتند و از ما خواسته شد که بازي با نتيجه مساوي تمام شود، من گفتم بازي حذفي است و امکان ندارد مساوي شود، گفتند به هر کدام از تيم‌ها يک جام بدهيد...

دو جام؟ يعني حساسيت‌ها انقدر بروي اين بازي بالا بود؟

بهرحال بعد از حادثه کوي بود و شرايط عادي نبود، حتي قبل از بازي مستقيما از من خواستند که بازي را برگزار نکنم که من قبول نکردم، به آن‌ها گفتم بازي فوتبال فارغ از مسائل سياسي است، ما مسابقه را برگزار مي‌کنيم و مردم براي تماشاي اين بازي به استاديوم مي‌آيند و دليلي براي نگراني و لغو بازي وجود ندارد. من اعلام کردم تنها کاري که از من برمي‌آيد اين است که مراسم اهداي جام را با 45 دقيقه تاخير برگزار کنيم تا در اين فاصله، تماشاگران تيم بازنده استاديوم را ترک کنند و اين کار را هم کردم.

فدراسيون شما تنها فدراسيوني بود که گاف نداشت، گاف‌هايي که در فدراسيون‌هاي آقاي کفاشيان بسيار شاهد آن بوديم، تنها گاف‌هاي فدراسيون تحت رهبري شما، صغر سني بازيکنان تيم نوجوانان بود...

در مسئله صغر سني بايد بگويم که مقصر ما نبوديم، ملاک ما شناسنامه‌اي بود که به ما داده بودند، بعد فهميديم که شناسنامه تقلبي بود. من براي تيم‌هاي رده‌هاي پايه، فرقي نداشت اميد يا جوانان و نوجوانان، دستور داده بودم از تمام بازيکنان دعوت شده، مدارکشان را تحويل بگيرند تا اگر در ليست اصلي کسي مشکل خروجي يا صغر سني داشت و خواستيم بازيکن ديگري را جايگزين کنيم مشکلي پيش نيايد،‌ من همواره براي نزديک به 40 نفر، همه مجوزهاي لازم را اخذ مي‌کردم و اجازه نمي‌دادم کار به دقيقه نود کشيده شود، براي همين بود که فيفا هم صحبت‌هاي ما را پذيرفت، يعني همان بازيکناني که به علت صغر سني کنفدراسيون فوتبال آسيا اجازه بازي به آن‌ها را نداد، با مجوز فيفا در جام‌جهاني نوجوانان و جوانان بازي کردند. ما به فيفا گفتيم که اين مدارکي که بازيکنان به عنوان شناسنامه به ما ارائه کرده‌اند براي ما ملاک است، ما پليس نيستيم که وظيفه بررسي صحت اين شناسنامه‌ها را عهده‌دار باشيم.

کنفدراسيون فوتبال آسيا چطور توانست تشخيص دهد که آن بازيکنان صغر سني دارد؟

بعدها متوجه شديم که از داخل ايران با مقامات کنفدراسيون تماس گرفته‌اند و گفته‌اند که فلان بازيکنان صغر سني هستند، بازرسان کنفدراسيون هم در ميان تمام بازيکنان تيم ما فقط از همان نفراتي که از داخل ايران اسم‌شان را دريافت کرده بودند آزمايش Xray گرفتند.

اهالي ورزش با ورود غيرورزشي‌ها، به خصوص سياسيون به ورزش واکنش‌ نشان مي‌دهند و خيلي دوست ندارند غيرورزشي‌ها بر ورزش مديريت کنند...

من نمي‌دانم ورزشي‌ها چه مي‌خواهند، به نظر من هيچ مدير برجسته‌اي در کشور نمي‌تواند بگويد من سياسي نيستم،‌ البته اگر به معني واقعي مدير باشد، مهم اين است که بحث سياسي‌اش را در مديريتش دخالت ندهد. نمونه‌‌اي براي اين دخالت ندادن‌ها اين است که من زماني که در فدراسيون مشغول بودم، عضو حزب مشارکت هم بودم، شما ببينيد من به واسطه فعاليت‌هاي سياسي‌ام يک بازيکن به تيم‌ملي تحميل کردم؟ يا رئيس هيئتي را بنا به همين مناسبت‌هاي سياسي‌ام انتخاب کردم؟ تنها مديري که از رئيس‌جمهور درخواست نکرد به استاديوم آزادي بيايد من بودم، عليرغم نزديکي زيادي که با آقاي خاتمي داشتم. من هرگز اجازه ندادم که يک مقام سياسي به ورزشگاه بيايد و من از او استفاده‌ کنم، در صورتي که عکس اين قضيه بسيار اتفاق افتاد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...