مصاحبه با نیلسون گلر پرسپولیس
نوشته شده توسط:امیررضا صفائی تبار در ورزش » اخبار پرسپولیس | ۱۳ دی ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۹ | ۱ دیدگاهمصاحبه جالب از نیلسون به بهانه سال جدید
فوتبال را به خاطر والیبال کنار گذاشتم
نمــــــــــیتوان یکشــــــبه
تکنیـــــکخروج ازگل را یاد گرفت
قد و قامت خیلی بلندی نداری اما در خروجهایت عالی هستی. مثل بازیکنان وسط زمین از پاهایت هم خوب استفاده میکنی.
قد خیلی بلند برای یک گلر مزیت است اما همه چیز نیست. از بازی با پا همیشه لذت بردهام و شاید به عنوان یک استعداد در طول این سالها به دردم خورده است.
ریشه خروجهای موفق یک دروازهبان در چیست؟
خروجهای موفق چند عامل دارند. داشتن تایمینگ مناسب و تشخیص محل فرود آمدن توپها از این عوامل هستند. ضمن اینکه گلر باید پاهای قوی داشته باشد تا در خروجها ترس به خود راه ندهد.
یعنی احتیاط خیلی از گلرها در خروج از دروازه به خاطر مشکلات بدنی آنهاست؟
گاهی گلر ترجیح میدهد از دروازهاش بیرون نیاید چون حس میکند در برخورد احتمالی با مهاجمان دچار مشکل میشود. تکنیک خروج از دروازه چیزی نیست که یکشبه به آن رسید. باید برای تبحر در اجرای آن تلاش کرد و تمرینات مناسب داشت.
خود تو تمرینات خاصی را طی این سالها داشتی؟
چیزی که به من کمک کرد والیبال بود! همیشه به والیبال علاقه داشتم و هر فرصتی پیش میآمد والیبال بازی میکردم. از 13سالگی این ورزش را با علاقه دنبال کردم. حتی یک سال به خاطر بازی والیبال، فوتبال را کنار گذاشتم. حالا تایمینگ مناسب و عضلات خوب برای ارتفاع گرفتن را از این رشته دارم. در والیبال کنار توپ بازی میکنی دقت تو برای برقراری ارتباط با توپ بیشتر میشود.
به جز اینها که گفتی چه عواملی در موفقیت نیلسون به عنوان یک دروازهبان تاثیر داشته است؟
من سالها درون دروازه ایستادم و حالا در 37سالگی با شما هستم(میخندد). به نظرم یک دروازهبان خوب باید قدرت بازیخوانی داشته باشد و حتی حرکات حریف در میانه میدان را حدس بزند. درست مثل رانندهای که حواسش به ماشینهای پارکشده در کنار خیابان هم هست البته در ایران!(و دوباره میخندد)!
به پیراهن پرسپولیس افتخار میکنم
امیدوارم80هزارنفر
برای بازی با گهربه آزادی بیایند
پرسپولیس فجر را در شیراز برد. فکر میکنی میتوانید مدعی شوید؟
ما هیچچیزی از تیمهای بالای جدول کم نداریم. اگر قهرمان شدیم، تعجب نکنید.
پرسپولیس روی روال مناسب قرار بگیرد، مدعی میشود اما نباید از تلاش سایر مدعیان غافل باشیم. استقلال تیم خوبی است. بازیکنان خوبی هم دارد. شاید آنها صدر را از دست ندهند اما من به پرسپولیس ایمان دارم. باید به تیمهای بالای جدول برسیم. فقط کافی است دو، سه بازی دیگر را هم با پیروزی پشت سر بگذاریم.
بازی برده نفت را مساوی نمی کردید،حالا رتبه تک رقمی داشتید.افسوس آن دو امتیاز از دست رفته را نمی خوری؟
فکر می?کنم آخر لیگ بدجوری حسرتش را بخوریم.
بازی بعدی پرسپولیس با گهر است.
هوداران به ما انرژی مثبت میدهند. دوست دارم بیشتر از همیشه برای این بازی به استادیوم بیایند. ما به کمکشان احتیاج داریم تا از شرایط قبلی کاملا جدا شویم.
هفت سال در یک تیم صاحبنام مثل ویتوریو گیمارش پرتغال بازی کردی و حالا در لیگ برتر ایران هستی، پشیمان نیستی؟
نه، اتفاقا تجربه بینظیری را پشت سر میگذارم. از اینکه پیراهن پرسپولیس را پوشیدم، افتخار میکنم چون میبینم این تیم تماشاگرانی دارد که برای تیمشان در شرایط بد اشک میریزند. شما این حالت را در کمتر کشوری مشاهده میکنید. از ته دلم میگویم که به حمایت این هواداران نیازمندیم و امیدوارم 70، 80هزار نفرشان را در بازی بعد تیممان ببینم.
تو که اینقدر عاشق هواداران پرسپولیسی این چند مدت توانستهای فارسی یاد بگیری؟
حداقل در تمرینات تلاش کردم کلماتی که به درد میخورد تا با نفرات تیم ارتباط برقرار کنم را یاد بگیرم. مثلا به بچهها میگویم«بره بالا»،«برگرد»،«منم» و«برو بیرون» و البته سلام و خداحافظ!
فابیو بامعرفت است
در پرسپولیس احساس غربت میکنی؟
چرا این را میگویید؟
چون وقتی بازی تیمت مقابل رقبا تمام میشود، جلوی تونل میایستی تا با بازیکنان برزیلی یا پرتغالی تیمهای رقیب حرف بزنی؟
(میخندد)! بله، راستش دوست داشتم پرسپولیس یک برزیلی دیگر هم داشت. البته حضور روبرتو سوسا هم خوب بود که متاسفانه مصدوم شد تا قراردادش فسخ شود. با روبرتوی پرتغالی حرف میزدیم. او همسرش را هم آورده بود و با یکدیگر ارتباط خانوادگی داشتیم.
پس در تمام مدت بازی با رقبا دنبال فرصت میگردی تا با بازیکنانشان حرف بزنی.
(دوباره میخندد و اینبار طولانیتر)! چه عیبی دارد؟ وقتی برایم فارسی یا انگلیسی حرف زدن دشوار است، طبیعی است که از صحبت با همزبانم خوشحال میشوم حتی اگر مهاجم حریف باشد.
انگار با فابیو کاروالیو راحتتری.
با همه برزیلیها ارتباطم خوب است. اما فابیو چیز دیگری است.
چون شش گل از پرسپولیس خورد؟
(اینبار همه میخندیم)! فابیو پسر بامعرفتی است. از نظر فنی هم کارش حرف ندارد. شاید آن روز اگر من هم جای فابیو بودم همین اندازه گل میخوردم چون هرچه پرسپولیس شرایط خوبی داشت، پیکان وضعیتش بد بود.
فکر میکردم تماشاگران گردان را هو میکنند!
وقتی به فوتبال ایران آمدی برایت تعجبآور نبود که یک دروازهبان با مهار توپها به جای تشویق شدن با سوت تماشاگران مواجه میشود؟
اتفاقا چرا! روز اول که روی نیمکت نشسته بودم و شهاب توپها را میگرفت، میدیدم تماشاگران پرسپولیس به جای اینکه تشویقش کنند، برایش سوت میزنند! کسی هم نبود که از او بپرسم.
چه وقت متوجه شدی که این سوت زدنهای ممتد نوعی تشویق است؟
همه جای دنیا سوت زدن به نشانه هو کردن است. اواخر همان بازی اول تازه متوجه شدم سوتهایی که برای شهاب میزنند یعنی از عکسالعملهایش رضایت دارند! بعد از آن نوبت به خودم که رسید دیگر برایم عادی شده بود و میدانستم تماشاگران از عملکردم راضی هستند و سوت میزنند. پرسپولیس با این هواداران میتواند به قهرمانی هم برسد. درست مثل بازی با فجر در شیراز ما میزبان نبودیم اما تماشاگرانمان نصف ورزشگاه را پر کرده بودند.
گردان بارها در اواخر نیم فصل مصاحبه کرده بود که می ماند وبا تو رقابت می کند.تعجب نکردی که ناگهان گذاشت ورفت؟
ببینید،من وضعیت شهاب را درک می کنم.او جوان است و نمی خواهد با نیمکت نشینی ،بازی احتمالی در جام جهانی را از دست بدهد.برای هر گلری این یک فرصت در عمر است.
آبادان برزیلته!
فوتبال برزیل همیشه با مهاجمانش شناخته شده اما حالا گلرهای برزیلی در فوتبال ایران زیاد شدهاند!
از یک دهه قبل تا حالا رشد دروازهبانهای برزیلی عالی بوده . زمانی کلودیو تافارل تنها دروازهبان مطمئن بود اما بعد از آن دیدا آمد و سپس سزار، تونی، گومز و... حتی در اروپا حضور پررنگ گلرهای برزیلی را احساس می کنید.
آبادانیها میگویند قسمتی از خاک برزیل هستند. آنها عاشق فوتبال برزیلی هستند!
هفته قبل تماشاگرانشان را دیدم. تا حدودی حق دارند. جنوبیها سعی میکنند مثل برزیلیها فوتبال را تکنیکی دنبال کنند.
فرق آبادانیها با برزیلیها؟
برزیلی حرف نمیزنند و بیشتر از تماشاگران برزیلی نگران تیمشان هستند!
شهاب بلند شو!
در نیمفصل اول گاهی اوقات بعضیها میان تماشاگران فریاد میزدند«شهاب بلند شو» آنهم در شرایطی که تو خوب وظایفت را درون دروازه انجام میدادی!
من هیچوقت نشنیدم. شاید هم چون فارسی بلد نیستم، متوجه نشدم. حالا این چه معنی دارد؟
این یک تذکری بود برای سرمربی تیم که تو را بیرون بیاورد و گردان را وارد زمین کند!
(میخندد) معمولا سرمربی خودش تشخیص میدهد چه وقت چه بازیکنی را تعویض کند! معمولا مربیان از تعویض به عنوان یک اسلحه استفاده میکنند آنهم در شرایط حساس. حتما آنها که داد میزدند شهاب بلند شو، میخواستند زودتر از خوزه اسلحهشان را بیرون بیاورند(دوباره میخندد)! حالا وقتی که شهاب، گل بد می خورد هم به خوزه می گفتند که مرا بلند کند یا فقط برای گردان این شعار را می دادند؟!
عابدزاده روزی گلر یک پرسپولیس میشود
نبایدبهامـــــیربگویندبچه عقاب
میدانی امیر عابدزاده پسر یک اسطوره در فوتبال ایران است؟
بله!
آیا میتوان منتظر بود تا گلری مثل احمدرضا عابدزاده را دوباره درون دروازه دید؟
بهترین هدیه برای امیر این است که مردم، هواداران پرسپولیس و رسانهها او را با پدرش مقایسه نکنند.
اما همه دائم به او لقب بچه عقاب میدهند!
این بدترین کار در حق امیر است. اگر دوستش دارند باید این فشار را از روی دوش او بردارند. این چیزی است که عابدزاده برای پیشرفت نیاز دارد.
از نظر فنی چه شرایطی دارد. تو خیلی از روزها مثل یک مربی او را تمرین میدهی؟
اگر از نظر روحی – روانی آزادش بگذارند این توانایی را دارد که روزی دروازهبان شماره یک پرسپولیس شود.
چه ویژگیای در امیر عابدزاده میبینی که فکر میکنی در آینده به دردش بخورد.
امیر دوست دارد یاد بگیرد. عاشق تمرین هم هست. این دو فاکتور از عوامل اصلی برای موفقیت او هستند. امیر دائم سوال میکند و میخواهد دلیل هرچیزی را بداند. ضمن اینکه پسر خوشاخلاق و متواضعی است. با تمام این اوصاف با ارزشترین سرمایه او آرامشی است که وقتی درون دروازه میایستد، از آن بهره میبرد.
این خونسردی را حتما از پدرش به ارث برده است.
خیلی از گلرهای بزرگ و با تکنیک علیرغم تمام تواناییهایی که دارند، آرامش ندارند و امیر در این زمینه از خیلیها پیش است. اگر میخواهند امیر پیشرفت کند و غرق در گذشته و تاریخ نشود، باید او را با پدرش مقایسه نکنند.
در اصفهان حالت عادی نداشتم
روزبازی باسپاهان گیج بودم
بعد از اینکه به سپاهان در اصفهان 2 بر صفر باختید،حرفهای زیادی زده شد. بعضی از بازیکنان پرسپولیس هم گفتند که در آن بازی حالت عادی نداشتند.
من هم همینطور بودم. حتی روی گل دومی که خوردم واقعا در فضا بودم! نمیدانم بقیه چه گفتهاند اما در 23، 24سالی که فوتبال بازی کردهام برای اولینبار چنین حالتی داشتم.
دقیقا چه حالتی داشتی. بعضیها گفتند آبهایی که خورده بودید عامل گیجی شما شده بود.
نمیدانم عامل آن حالت چه بود اما بازی که میخواست شروع شود حتی قدرت رفتن به داخل زمین را نداشتم. چشمانم درست نمیدید. روی شوتهای خودم هم کنترل نداشتم. یادم میآید وقتی به صف شدیم تا با داوران دست بدهیم هم خودم نبودم.
روی گلها مقصر بودی؟
شما میگویید روی گلها مقصر بودم؟ یکبار در شروع مجدد آنقدر بیکنترل بودم که توپم از 18قدم دور نشد خوششانس بودم که در یک فعل و انفعال توپ به مدافعان خودمان رسید. مدتها از آن بازی گذشته است و هیچ نیازی نیست به آن فکر کنیم اما واقعا آن اتفاق در ذهنم باقی خواهد ماند.
سپاهان از شما بهتر بازی کرد، نه؟
وقتی حالت متعادل نداشته باشی، طبیعی است که نتوانی تواناییهایت را نشان دهی. آن روز حالتی که من داشتم در بعضی از بازیکنان که حرکت بیشتری داشتند، زیاد به چشم میآمد. این توجیه و پیدا کردن دلیل برای آن شکست نیست. ما در نیمفصل اول چند بار شکست خوردیم اما هیچ وقت چنین حالتی نداشتیم.
داربی بدون جانواریو!
خیلیها منتظر بودند داربی بزرگ پایتخت، دو برزیلی را مقابل یکدیگر قرار دهد. اما فابیو جانواریو مصدوم شد تا از استقلال برود!
فابیو بازیکن خوبی بود که سرنوشت خوبی برایش رقم زده نشد. من هم دوست داشتم او در استقلال میماند.
قبل از اینکه بازیکن ثابت پرسپولیس شوی فابیو یکی از طرفداران تو بود!
واقعا؟
بله، میگفت تعجب میکند خوزه به تو بازی نمیدهد.
فابیو در لیگ پرتغال حضور داشت و یک بار مقابل هم بازی کردیم بعد از آن به ایران آمد و دیگر از او خبری نداشتم.
تا اینکه به پرسپولیس آمدی.
همینطور است وقتی آمدم دیدم هرجا که میروم حرف از فابیو است و همه جا میگویند فابیو جانواریو، فابیو جانواریو و فابیو جانواریو... فهمیدم شرایط خوبی دارد که اینقدر مورد توجه است و خوشحال شدم.
فابیو جانواریو شوتهای خوبی میزد و شاید یکی از آنها را برای داربی و هموطنش نیلسون کنار گذاشته بود.
(میخندد) پس خوب شد دیگر نیست! شوخی کردم واقعیت این است که من داربیهای زیادی را دیدهام که گاهی اوقات بازیکنان بزرگ هم نتوانستهاند کیفیت اصلی خودشان را نشان دهند. در بازی رفت پرسپولیس و استقلال هم این مشاهده شد.
اگر فابیو مصدوم نشده بود قطعا حالا کنار تو نشسته بود و به عنوان یک استقلالی عکس میگرفت!
کاش این اتفاق میافتاد. امیدوارم فابیو هرچه زودتر بهبود پیدا کند تا بار دیگر به فوتبال ایران برگردد.
فکر میکنی در بازی برگشت پرسپولیس، استقلال را شکست دهد؟
نمیتوان هیچ نتیجهای را پیشبینی کرد. آنها شرایط خوبی دارند. ما هم اوضاعمان بهتر شده است.
از روماریو گل خوردم با «بهبهتو» همبازی بودم!
در کدام تیمها سابقه بازی داری؟
در برزیل با ویتوریا بهیا شروع کردم. هفت، هشت سال آنجا بودم. چهار سال هم برای سانتاکروز بازی کردم. بعد به ناتیکو رفتم. یک فصل و نیم در این تیم بودم که یک پیشنهاد خوب از لیگ پرتغال دریافت کردم و رفتم آنجا.
به وتیوریاکیمارش؟
بله، پیشنهاد خوبی بود. آنجا هم هفت سال حضور داشتم و بعد از آن آمدم پرسپولیس.
با چه بازیکنان بزرگی همبازی بودهای یا مقابلشان قرار گرفتهای؟
در ویتوریا مهاجم تیممان بهبهتو بود. آن زمان من 23-22 سالم بود و بهبهتو 34 سال داشت. مقابل بازیکنانی مثل مازینهو رونالدو، رونالدینهو و روماریو هم بازی کردم. رونالدو در کروزیرو بود و رونالدینهو در گرمیو که نتوانستند به من گل بزنند اما روماریو در واسکودوگاما و فلامینگو بود و دروازهام را باز کرد. به واقع روماریو یک مهاجم استثنایی و غیرقابل پیشبینی بود.
جشن تولد بدون کیک؟ از اینکه با 37 سال سن دومین بازیکن مسن لیگ برتر هستی چه حسی داری؟
جدی میگویید؟ چه کسی مسنترین بازیکن است؟
مهدی ثابتی گلر تیم تراکتورسازی که 38 سال دارد!
چه جالب، پس بعد از ثابتی من از همه مسنترم؟ اگر او نبود مینوشتید، نیلسون پدر همه بازیکنان است.
سه چهار روز قبل هم تولدت بود نه؟
همینطور است.
پرسپولیسیها برایت جشن گرفتند؟
نه، کسی که متصدی برگزاری جشنهاست، نبود اما همه به من تبریک گفتند و از بعضیها هم کادو گرفتم.
شاید چون تاریخ تولدت را باید از پاسپورتت نگاه میکردند، متوجه نشدند!
شاید، به هر حال تولد بدون کیک و جشن هم تولد است!
کریسمس استثنایی!
دور از خانواده و در زمین چمن!
امسال برای اولینبار دور از خانواده کریسمس را جشن گرفتید.
از این بابت ناراحتم. برای اولینبار والدین من و همسرم نتوانستند کنارمان باشند. پرتغال که بودیم هر سال شب عید را میآمدند پیشمان اما اینبار نتوانستند با پرواز 16، 17ساعته ریو به تهران کنار بیایند! البته به جز این یک اتفاق دیگر هم برای اولینبار رخ داد.
چه اتفاقی؟
تاکنون سابقه نداشت روز کریسمس را فوتبال بازی کنم! اما اینجا طبق برنامه مقابل نفت آبادان قرار گرفتیم!
پس برای اینکه فکرت پیش جشن کریسمس بود، دو گل از صنعت نفت خوردی؟
(میخندد) نه، در آن بازی شروع خوبی داشتیم حتی میتوانستیم گلهای سوم و چهارم را هم بزنیم اما مقداری عقب آمدیم و دو گل دریافت کردیم تا فقط یک امتیاز بگیریم.
شب کریسمستان تماما برزیلی بود؟
بله با حضور فابیو کاروالیو و خانوادهاش کمتراحساس تنهایی کردیم. وقتی درخت کریسمس میگذاری و چشمت به خاموش و روشن شدن چراغهایش میافتد، دیگر تنها نیستی!
ژیلوانا برای نیلسون کوکوسبزی میپزد!
خوشحالمکهایرانیهاســـــــــــردنیستند!
چه تصوری درباره ایران داشتید و آنچه در تهران دیدید با تصوراتتان چقدر تفاوت داشت؟
ژیلوانا: خیلی! شرایط خیلی بهتر از چیزی بود که قبلا شنیده بودم. تهران به جز ترافیک زیادش در سایر موارد شهری دوستداشتنی است.
واقعا؟ هوای آلودهاش اذیتتان نمیکند؟
ژیلوانا: نه! شاید عادت کردهام. وقتی کنار خانوادهات هستی و تکتک اعضای خانوادهات خوشحال و راضی هستند، تو هم اوضاع خوبی خواهی داشت. من و دخترمان لتیسیا تجربهای جالب را در ایران پشت سر میگذاریم. شاید هم زودتر از حد تصور با شرایط محیطی وفق پیدا کردیم.
به خاطر شرایط شغلی همسرتان با مردم و مثلا همسایهها ارتباط برقرار کردهاید؟
ژیلوانا: راستش من در ایران یک جورهایی سورپرایز شدم.
چطور؟
ژیلوانا: ما مجبور بودیم هفت سال در شمال پرتغال زندگی کنیم که مردم سرد و بیتفاوتی دارد. آنجا شاید از نظر زبانی با یکدیگر مشکلی نداشتیم اما عملا هیچ ارتباطی وجود نداشت و همه نسبت به یکدیگر بیتفاوت بودیم! به ایران که آمدیم اگرچه آن ارتباط کلامی وجود نداشت اما مردم طوری ما را پذیرفتند که انگار هموطنشان هستیم. ایرانیها واقعا انسانهای خونگرمی هستند و این مایه خوشبختی است.
همسایهها نسبت به حضور نیلسون در پرسپولیس واکنش نشان میدهند؟
ژیلوانا: بله! همیشه بازیها را دنبال میکنند و از نیلسون و واکنشهایش تعریف میکنند.
حضور شما باعث دلگرمی نیلسون است. خصوصا که نیازی به خوردن فستفود ندارد!
ژیلوانا: بله! من غذاهای برزیلی میپزم و البته باید در اینباره از خودش بپرسید که از دستپختم راضی هست یا نه؟ (میخندد)
نیلسون بیشتر چه غذایی را دوست دارد؟
ژیلوانا: یک غذای برزیلی که «فژان» نام دارد و از گوشت و لوبیا درست شده و با برنج خورده میشود. خوشبختانه اینجا مواد اولیه غذاهای برزیلی تقریبا وجود دارد و میتوانم غذاهای متنوعتری برای نیلسون و لتیسیا درست کنم.
با خانواده فابیو کاروالیو هم که ارتباط خانوادگی دارید؟
ژیلوانا: همینطور است. سیمین (همسر فابیو) و دخترش ایزابلا خیلی از اوقات دنبالمان میآیند تا با هم باشیم. همسرانمان هم دوستهای خوبی برای هم هستند.
از غذاهای ایرانی هم خوشتان میآید؟
ژیلوانا: حتما یک غذایی دارید که با سبزی است (همسر فابیو تقلب میرساند)! کوکوسبزی! بله، واقعا بامزه است. سوپهای ایرانی هم حرف ندارند!
با این حساب اگر سال بعد هم نیلسون در فوتبال ایران حضور داشت یکی از عوامل این تصمیمگیری شما بودهاید؟
ژیلوانا: اگر شرایط از نظر حرفهای برای نیلسون فراهم بود چراکه نه؟ ما اینجا زندگی راحتی داریم و اگر نیلسون بخواهد به فوتبالش در ایران ادامه دهد مانع او نخواهیم شد.
بدون خوزه هم اینجا خانه من است
نیامـــــدم که جای کسی را بگـــــــیرم
برخی از تماشاگران پرسپولیس میگویند خرید نیلسون توسط خوزه مثبتترین کاری بود که این مربی انجام داد!
اگر اینطوری است که میگویید، آنها از من راضی هستند و این برایم دلگرمکننده است.
روزی که از پرسپولیس پیشنهاد دریافت کردی، چه احساسی داشتی؟
من تاکنون تیم زیاد عوض نکردهام. پیشنهاد که آمد احساس کردم تجربهای جدید را در کشوری پشت سر بگذارم که بارها اسمش را شنیده بودم اما هیچ ذهنیتی دربارهاش نداشتم. بعد از هفت سال بازی در ویتوریوکیمارش حالا پرسپولیسی هستم و این چیزی است که واقعیت دارد.
قبل از آمدن به پرسپولیس میدانستی شهاب گردان به عنوان یک ملیپوش به این تیم آمده است و میخواهد جایگاهش را در پرسپولیس به دست بیاورد تا حضورش در تیمملی هم تثبیت شود؟
من به تواناییهای خودم اعتقاد داشتم و دارم. فوتبال یک مبارزه است. میدانستم تجاربم به دردم میخورد و این اتفاق افتاد. من نیامدم جای کسی را بگیرم. همیشه در طول این سالها تلاش کردم به هر تیمی پا میگذارم آنقدر خوب کار کنم که یک لحظه هم به فکر قطع همکاری با نیلسون نیفتم و همواره این اتفاق افتاده است. من به هر تیمی رفتم حداقل چهار، پنج سال بازی کردم و فقط یک بار یک سال و نیم در تیمی بودم که به خاطر پیشنهاد عالی لیگ پرتغال آن را ترک کردم.
پس حدس میزدی که زود مورد توجه پرسپولیس و هوادارانش قرار بگیری؟
همیشه وقتی وارد جای جدیدی میشوی مشکلاتی هم وجود دارند اما در این مدت همه چیز از طرف باشگاه عالی بود. همسر و دخترم کنارم هستند. ضمن اینکه وقتی به تواناییهایت ایمان داشته باشی، چشمت بعضی از مشکلات را نمیبیند تا رفع شوند!
خوزه که از باشگاه رفت نگران نشدی جایگاهت را از دست بدهی؟ میخواهم از ته دل این سوالم را جواب بدهی!
واقعا میدانستم رفتن او تغییری در سرنوشت من ندارد. نیلسون زمانی که مانوئل حضور داشت اعتماد همه را با عملکردش جلب کرد. من اینجا محدودیتهای زبانی دارم و نمیتوانم با مدیران، بازیکنان و هواداران فارسی یا انگلیسی صحبت کنم با این حال برخوردها طوری بوده است که از نظر روحی به همه آنها نزدیکم. تا یک بازیکن احساس امنیت روحی نداشته باشد نمیتواند کیفیت مطلوب خود را نشان دهد اما من این کار را میکنم چون آرامش دارم. باور کنید از ته دل میگویم که بدون خوزه هم اینجا خانه من است. دلم میخواهد چیزی بگویم.
بفرمایید!
میخواهم از طریق شما خیلی صادقانه تشکر کنم از تمام کسانی که تلاش کردند من اینجا احساس خوبی داشته باشم. از آن توپ جمعکن کنار زمین گرفته تا آقای رییس باشگاه.
فکر میکنی اوضاع پرسپولیس با رفتن خوزه بهتر شده است؟
بگذارید این طوری پاسخ شما را بدهم! ما بازیکنان باید بدون در نظر گرفتن این موضوع تلاش کنیم تا هر روز بهتر از روز قبل خود باشیم. اگر حرفهای فکر کنیم حتما موفق خواهیم شد.
والیبال؛ رازخروجهایموفقاین برزیلی!
دلیل بازی کردنم در پرسپولیس اشتباه گردان بود
نه همزبانی با خوزه!
یک گلر با تمرین زیاد به شرایط ایدهآل میرسد یا اینکه در جریان مسابقات آماده میشود؟
هر دوی اینها لازم هستند. مسابقه برای رسیدن به خودباوری لازم است. تمرین کمک میکند آماده بازی شوی و البته در این بین ذهنیت بازیکن تاثیرگذار است. گاهی اوقات تکنیک خوبی دارد و تمرینات را هم به درستی پشت سر میگذارد اما ذهنش آماده بازی کردن نیست. در نتیجه ضریب اشتباهاتش بالا میرود.
شهاب گردان از پرسپولیس رفت!
کار خوبی کرد.
چرا؟
من هم اگر بودم، میرفتم.
واقعا؟
بله.
وقتی میبینم کسی که درون دروازه ایستاده خوب کار میکند و اشتباه ندارد میروم و این طبیعی است. واقعا اگر جای شهاب بودم و میدیدم شانس بازی ندارم، میرفتم.
تازه شهاب از نظر سن و سال مثل من نبود و باید حتما این کار را میکرد.
شهاب گفت فقط با یک اشتباه کوچک ترکیب اصلی پرسپولیس را از دست داد!
البته من دو بار به ترکیب اصلی راه پیدا کردم و هر دو بار ذخیره او بودم. یک بار وقتی به پرسپولیس آمدم و شهاب سه بازی درون دروازه ایستاد و دفعه دوم وقتی مصدوم شدم و این شانس به شهاب رسید که باز هم بازی کند.
با تمام این اوصاف مربی تعیین میکند که اشتباه یک بازیکن کوچک بوده یا بزرگ! و برحسب آن تصمیم میگیرد.
من هم مثل شهاب یک بازیکن هستم و نمیتوانم درباره میزان اشتباهات بازیکن دیگر نظر بدهم اما فکر میکنم باید به چیزی که گردان گفته احترام گذاشت.
گردان گفت یکی از مشکلاتش در پرسپولیس این بود که برخلاف تو با مانوئل خوزه همزبان نبوده است!
شهاب این را گفت؟
بله.
منظورش چه بوده است! یعنی چون من و خوزه پرتغالی حرف میزدیم به من بازی میداد؟ نمیدانم چرا شهاب چنین حرفی زده است؟ مگر با زبان دروازهبانی میکنند؟!
تو و شهاب همیشه ارتباط خوبی داشتید!
از همین تعجب میکنم. در طول این مدت حتی یک مشکل کوچک هم نداشتیم و برعکس دوستان خوبی بودیم. مگر من که آمدم پرسپولیس شهاب سه بازی درون دروازه قرار نگرفت؟
یعنی آن روزها با خوزه پرتغالی حرف میزد که بازی میکرد؟ اگر من به ترکیب اصلی رسیدم دلیلش خود شهاب بود که اشتباه داشت نه زبانی که میان من و خوزه ارتباط کلامی برقرار میکرد. الان در تمام دنیا اتفاق میافتد که یک مربی و بازیکن زبان مشابه یا متفاوت داشته باشند. پس بر همین اساس مربیان از بازیکنانشان استفاده نمیکنند؟
اصلا مگر همین حالا من و سرمربی پرسپولیس همزبان هستیم. نه من فارسی بلدم و نه یحیی پرتغالی! پس چرا بازی به من میرسد؟
مثل اینکه خیلی ناراحت شدی؟
بله، چون ما با هم دوست بودیم و همین حالا برای شهاب آرزو میکنم در تیم جدیدش موفق باشد.
اما اگر قرار باشد به خاطر زبان مشترک با خوزه بازی کرده باشم یعنی تواناییهایم زیرسوال رفته است. با این حساب حالا که با سرمربی همزبان نیستم باید میرفتم خانهام!
البته شهاب همیشه از تو به عنوان یک گلر خوب و حتی تمریندهنده توانا یاد کرده است.
لطف کرده است. من سالهاست که دروازهبانی میکنم و مقابل خیلی از بزرگان فوتبال دنیا بازی کردهام. تقابل با ستارههایی مثل روماریو، مازینهو، رونالدو، رنالدینهو و... یک گلر را آبدیده میکند. طبیعی است که در این مدت با مربیان دروازهبانی زیادی کار کردهام و چیزهای زیادی از آنها یاد گرفتهام. تمام آنها در ذهنم طبقهبندی شدهاند.
پس میخواهی مربی دروازهبانها شوی؟
شاید! همین حالا وقتی در خانه نشستهام برنامهریزی خاصی برای تمرینات ندارم اما وقتی سر تمرین میروم آنقدر ذهنم پر از تمرینهای متفاوت است که راحت آنها را چند دقیقهای طراحی میکنم.
نظرات
ارسال نظر
ehsan
با سلام خدمت مدیر سایت من یک قالب فوق حرفه ای دارم که با 50% تخفیف میفروشمش اگه خواستی ببینیش یه سر بیا سایتم چون دیدنش ضرری نداره......در ضمن این رو هم بدون که برای موفقیت باید متفاوت باشی....چون عقل مردم تو چشما شونه.....منتظرتم....